۱۳۹۰/۰۱/۰۴

مصاحبه اختصاصی پایگاه تلاطم با ابراهیم الف


مصاحبه اختصاصی تلاطم با " ابراهیم – الف " : یه آدم معمولی


بعد از حدود دو سال همکاری با دوست عزیزی که مسئول وبلاگ " تلاطم " بوده و انجام چندین مصاحبه با شخصیت های مختلف سیاسی و مدنی ؛ تحلیل ها و مطالبی را انتظار داشتم در پاسخ ها ببینم که ندیدم । از آنجایی هم که در نقد نویسی پیشرفت قابل ملاحظه ای پیدا کرده بودم و در حوزه های سیاسی و مدنی به کارهای تحقیقی می پرداختم ؛ این عطش و حسرت بیشتر آزارم میداد । این شد که به همکارم پیشنهاد یک مصاحبه با خودم را دادم و او نیز استقبال نمود . امیدوارم مطالب ، تحلیل ها و پیشنهادات مطروحه در این مصاحبه ؛ بازخورد خوبی پیدا کرده و بتواند راهگشا و چاره ساز مشکلات پیرامون مان گردد :


چیاکو کاکایی: اینجا در سلیمانیه ؛ دور از خانواده و تنها چه میکنید ؟

این سوالی هست که طی سه سال گذشته بسیار از من شده و من نتوانستم کامل ، درست و قانع کننده به آن پاسخ بدهم ।ناآشنایی و عدم اعتماد به پرسش کننده ،احساس ناامنی درشرایط تهدیدآمیز و عدم نیاز به وجود پاسخی روشن در زمان و مکان خود ؛ باعث میشد که از این سوال بگذرم . اما بنابر آنچه در تیتر مصاحبه عنوان شد بهتر است از این سوال به سلامت عبور کنم : برخلاف اکثر دوستان ، من یک فرد سیاسی نبودم و به دلیل مبارزات سیاسی یا تعقیب دستگاه قضایی رژیم به اتهام " جرم سیاسی " از ایران فرار نکردم . به دو علت آستانه ی صبر و تحملم لبریز شد و گریختم . اول مشکلات مالی بود که گریبانم را به سختی گرفته بود : بدهی و مشکل حقوقی با دو روزنامه ی مطرح ، گرفتاری چند نزول خور سمج که عرصه را مرتب تنگ تر میکردند ، بی کاری متناوب و جابجایی های هر ساله ی محل سکونت ، ساده گی و بی تجربه گی در تجارت و امور اقتصادی ، داشتن دوستان و همکاران و شرکای سودجو و فرصت طلب ، فشارهای مسئولیتی خانواده ، نداشتن پشتوانه و حمایت کننده ؛ ... تنها گوشه هایی از مصیبت ها و رنج هایی بود که گرفتارشان بودم و این روزمرگی مرا از هر چه بودم و می خواستم باشم به سرعت دور میکرد . دوم تحولات فکری و رشد دیدگاه های اجتماعی ام بود که به اصلی ترین دغدغه ی دوران زندگیم تبدیل گشت . فشار ظلم حاکمیت ، اختناق و خفقان شدید رژیم ، جنایت ها و خیانت ها ، اضمحلال فرهنگی و اجتماعی ، سلطه ی خرافات و باور های غلط مذهبی-سنتی بر آحاد مردم ، آزار و تهدید و شکنجه ی جوانان مستعد و پرانرژی که تنها گناهشان آزادیخواهی بوده و در نهایت گام نهادن به آینده ای تاریک و پرابهام ؛ باعث شد از شرایط موجود و نوع زندگی ام و اجبارها و باید ها و نباید ها ؛ خسته شوم و فرار را بر قرار ترجیح دهم . سخت بود اما انجام شد . کاشانه ام ، عزیزانم ، خاطراتم و همه ی دلبستگی هایم را گذاشتم و رفتم . آوارگی و تنهایی را به جان بی مقدار خریدم و حالا بعنوان یک پناهجوی سیاسی معمولی اما دارای فکر اینجا هستم .


چیاکو کاکایی: قبل از اینکه بخواهیم به مسائل حاشیه ای بیرون از کشور و معادلات بین المللی مربوط به ایران بپردازیم ، بهتر است تحلیلی از شرایط و اوضاع داخلی داشته باشیم :


اوضاع داخلی را از سه منظر میتوان مورد نقد و بررسی قرار داد : فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی همانطور که قبلا اشاره شد ؛ فرهنگ اصیل ، دارای قدمت و زیبای ایرانی بر اثر سی سال و اندی بی توجهی و تخریب از طرف سیستم حاکم ؛ متاسفانه رو به زوال است । نفوذ سنتهای پوسیده و کهنه ی تاریخ مصرف گذشته ی مذهبی که آخوندهای محجور و مرتجع مسبب و موجد آن بوده اند و بخصوص طی این سالهای اخیر به روند آن سرعت بخشیدند ؛ جایگزین سنت ها ، مراسم و آئین های زیبا و مهرآفرین و شاد نیاکانمان شده است । این فرهنگ در روابط اجتماعی ، نوع پوشش ، شکل ظاهری ، خلق و خو و رفتار ، نوع دیالوگ و ادبیات محاوره ای مان تاثیر نامطلوب و مخربی گذاشته که نه تنها در رفع این نقیضه ها اقدامی صورت نمی گیرد بلکه به آنها مشروعیت و محبوبیت داده می شود . ما با سرعت عجیب و غیرقابل باوری به سمت اضمحلال فرهنگی پیش می رویم و آنرا بر پایه هایی لرزان و پوسیده برای آیندگانمان به ودیعه میسپاریم . -- وقتی قرار می شود از جامعه ی ایرانی صحبت به میان آورده شود ؛ غالب کارشناسان ، سیاسیون و حتی جامعه شناسان ما ؛ یا با نگاهی متعصبانه و ناسیونالیستی به نقاط ضعف و ایرادات اشاره نمی کنند یا که با تعارف و گوشه کنایه سعی می کنند شرحی خلاف واقع و مبهم در این خصوص داده و رفع تکلیف کنند .واقعیت این است که ایران از نظر اجتماعی آن نیست که دیده می شود یا آنطور نیست که خواسته و مطلوب ما می پسندد . بخش عظیم و قابل توجهی از ایرانیان داخل کشور در سیستم مالی و مدیریتی رژیم حاکم حل شده و بوسیله ی اقتصاد بیمار حاصل از بی کفایتی و نالایقی مدیران دست اندر کار ، آلوده شده اند . تورم غیرقابل کنترل ، گرانی تصاعدی کالاها و خدمات ، سواستفاده های مالی و ارتشا و اختلاس ، سیستم پر از نقص بانکی ، معاملات کلان نامشروع و فساد تمامی دستگاه ها و نهادهای دولتی – حکومتی جمهوری اسلامی ؛ میلیون ها ایرانی را مشغول و سرگرم به خود کرده طوریکه عده ی بسیاری در این مسیر ارتزاق می کنند ، به تجارت می پردازند ، بر اندوخته ها و ثروت خود می افزایند و در نهایت از شرایط موجود نه تنها در رنج به سر نمی برند بلکه بسیار مسرور و بهره مند هم هستد . فرض مثال در همین تحولات اخیر که جنبش خودخواسته ی سبز به حرکتی توده ای و ضد رژیم تبدیل گشته ، در همان حالی که عده ی کثیری از بهترین و عزیزترین جوانان کشور ؛ خواب و آرامش و سلامتی خود را به خطر انداخته و برخود حرام کرده اند ، با شهامت و جسارت تمام و بادستهای خالی تنها با نیروی اراده و انرژی و شور جوانی به مقابله با عوامل سفاک امنیتی و مزدوران تا دندان مسلح رژیم می پردازند ؛ گروه کثیری از مردم ایران همچنان به ثروت اندوزی خود ادامه داده در حال تجارت و سفر و خوشگذرانی و تفریح به سر می برند ؛ و شاید این بخش واقعی از بدنه ی اجتماع امروز ایران از اوضاع موجود ناخشنود بوده و در جهت پایان گرفتن آن حاضر باشند هزینه هم پرداخت کنند . و بخش سوم عظیمی هم در این بین هستند که فقط جمعیت نفرات آن زیاد است ولی متاسفانه تاثیری در معادلات و تحولات نداشته و وزنه ای به شمار نمی آیند . قشر فقیر ، سردرگم و گرفتار جامعه که بدنبال معاش ، کار ، غذا ، مسکن و آموزش و تخصص میگردند . من خوب طعم گس و ناراحت کننده ی فقر را می دانم . من بیکاری زیاد تجربه کرده ام و میدانم چقدر افسردگی و دلزده گی به همراه می آورد . شرمندگی زیادی برای بدست آوردن غذا و بردن بر روی سفره ی خانواده تجربه کرده ام و اطلا حس خوبی نبوده . اجاره نشینی با ودیعه ی کم در محله های سطح پایین و اثاث کشی های هرساله و جابجایی های خسته کننده زیاد دیده ام .برای هزینه های آموزشی و تخصصی مورد علاقه و همساز با توانمندی هایم بسیار کم آورده ام و این را خیلی هم غیر منصفانه می دانستم . این بخش عظیم از جامعه ی امروز ایرانی در حال ازدیاد بوده و قشری منفعل برای هرگونه حرکت مبارزاتی و سیاسی قلمداد می شمود . -- و اما اوضاع سیاسی کنونی داخل کشور . باید بگویم که اوضاع آنچنان پیچیده و غیر قابل درک نیست که تفسیر آن سخت و سنگین باشد . قدرت حاکم حاضر به ترک مسند و تحویل حکومت به مردم تحت هیچ شرایطی نیست و تا آخرین نفر ، آخرین سنت و آخرین گلوله در سنگر استبدادی خود باقی می ماند . با خودی ها کنار می آید ، برای منتقدین خود خطوط پررنگی بعنوان مرز تعریف می کند و اجازه ی عبور از آن را به هیچ کسی نمی دهد ، با شرکا به توافق و تعامل می پردازد و به اندازه ی لازم و کافی طرفدار ، جیره خوار و مزدور در داخل و خارج از کشور صف کرده که سلامتی و تداوم حکومتش را تضمین کنند . در سطح بین المللی آنقدر خورانده که در برابر تحریم ها ، تهدید ها و قطعنامه های جامعه ی جهانی خم به ابرو نیاورده و به قولی کک اش هم نمی گزد .هر از چند گاه مترسک هایی علم میکند ، جار و جنجالی به راه می اندازد و با تمام قوا سوژه های روز را دگرگون می سازد . با تمام وقاحت و بی شرمی دروغ میگوید و دائما از خدعه و نیرنگ برای فریبکاری های دستگاهش بهره میبرد . تمام تریبون ها ، رسانه ها و شبکه های اطلاع رسانی را در قبضه ی خود داشته و تا آنجا که بتواند اطلاعات را محبوس یا محدود نگاه می دارد . از سرکوب ، شکنجه ، اعدام و کشتار ؛ ابائی نداشته و به هیچ مرجع یا مقامی خود را پاسخگو نمی داند . هر جا کم می آورد از اصلی ترین نقطه ضغف قشر مذهب زده و کم سواد جامعه سوء استفاده کرده و به اصطلاح میزند به صحرای کربلا . هرجا لازم باشد از دین و مذهب و پیغمبر و خدا و امامان خرج می کند و همه را مطیع و فرمانبر خود می سازد . حال باید مصالحه ، سازش ، مشارکت و مماشات با این حکومت را به قضاوت تاریخ سپرد و دید آیا این ساختار حکومتی فاسدو این سیستم زورمدار انسان ستیز خودکامه ؛ قابل اصلاح و ترمیم میباشد یا خیر ؟!


چیاکو کاکایی : بودن در بیرون از مرزهای ایران ، فرصتی به دست میدهد برای نزدیک شدن بیشتر به صفوف اپوزیسیون و دسترسی بهتر به اطلاعات و اخبار ؛ در این ور آبها چه می گذرد و چه خبرهایی هست ؟


حدود پنج سال پیش ، در ساعات فراغت کاری ام ؛ به اصولی فکر میکردم که می توانست روشنگر و هدایت کننده ی آینده ی بشر باشد । به دنبال مانیفستی می گشتم که بیشترین مخاطب و محبوبیت را پیدا کند . به مدد کامپیوتر و اینترنت سعی در انتشار و اشاعه ی آن افکار نمودم . سپس وبلاگی با نام " در حسرت آزادی " ساختم و به نوشتن دیدگاه های سیاسی ام پرداختم . تقریبا یک سال بعد بیانیه ای تنظیم کرده و علاوه بر غیر قابل اطلاح توصیف نمودن حاکمیت جمهوری اسلامی در آن ؛ لازمه ی شکست دادن چنین حکومتی را اتحاد تمام نیروهای اپوزیسیون در تبعید دانسته و ایجاد یا تشکیل کنگره ای فراگیر از ایرانیان آزاداندیش ، روشنفکر و کاردان را ضروری و بایسته تعریف نمودم . اما به دلیل مواجهه با مشکلات و نابسامانی های زیاد امکان پرورش ، انعکاس و پیگیری این تفکر از من سلب شد . همانطور که اشاره کردم یکی از دلایل اصلی خروجم از ایران دنبال کردن این فکر بعنوان یک پروژه ی تحقیقی بود که زمستان 2008 این امر محقق گردید . چند ماهی را در مریوان گذراندم و سپس به واسطه و کمک دوستان تازه یافته ای به سلیمانیه کردستان عراق آمدم . مدتی را در یکی از اردوگاه های متعلق به احزاب کرد ایرانی سپری کردم و پس از آنکه دیدم آنجا ظرفیت و امکان مساعدت و حمایت از این پروژه را ندارد ، در مرکز شهر سلیمانیه مستقر شدم . از طریق دوستان کرد ایرانی با تنی چند از سیاسیون و فعالین مدنی دیدار و گفتگو داشتم ، همچنین از طریق بانک اطلاعاتی که از سازمان ها ، رسانه ها و شخصیت های سیاسی و مدنی مرتبط با اپوزیسیون ایرانی جمع آوری کرده بودم تا آنجا که میشد پروژه ام را معرفی و اطلاع رسانی کردم . اما متاسفانه کوچکترین حمایت یا تشویقی ندیدم . پس از مدتی از یک طرف به خاطر فشار اقتصادی و معیشتی و از طرف دیگر عدم انگیزه و انرژی لازم ؛ آنرا مسکوت نگاه داشتم . حال به چه دلیل این مقدمه را آوردم . فضای اینجا با تصوری که من داشتم و یا انتظارش می رفت ؛ بسیار متفاوت است ؛ اولا ؛ حکومت اقلیم کردستان آنچنان که ادعا میکرده دمکراتیک و سالم نبوده . در کنار مشکلات داخلی خود که مهمترینش فساد عمیق و ریشه دار دستگاه های دولتی و حکومتی آن است ، نتوانسته اوضاع مساعدی برای پناهجویان سیاسی ایرانی فراهم آورد . حتی گاهی دستگاه های امنیتی و نظارتی اش ایرانیان را مورد توهین ، تحقیر و تهدید قرار داده اند . همین امر موجب شده که ایرانیان مقیم این سرزمین نتوانند آنچنان که باید و لازم است به فعالیتهای سیاسی یا مدنی خود بپردازند و همواره میبایست جانب احتیاط را رعایت نموده و خود را در حاشیه ی امنیت محفوظ نگاه دارند . ثانیا ؛ احزاب اپوزیسیون کرد ایرانی با مشکلات درونی ، تئوریک و تشکیلاتی زیادی مواجه اند که میتوان به اختلافات فکری و زیربنایی با یکدیگر ، نواقص مدیریتی در سازماندهی واحدها و نیروهای تحت سرپرستی ، دشمنی های آشکار و پنهان با هم ، عدم موضع گیری مناسب و شفاف در مواقع لزوم و بخصوص ناتوانی در بهره برداری از شرایط و تحولات داخلی برای ضربه زدن به رژیم ؛ را رقم زد . ثالثا ؛ تمامی آحاد اپوزیسون در تبعید ایرانی ؛ متفرق و پراکنده ، ناهماهنگ و غیر منسجم ، و خودمحورانه به فعالیت های مبارزاتی می پردازند . با وجودیکه همه ی آنها یک هدف مشترک داشته و در یک شعار اصلی با یکدیگر همصدا هستند و همچنین اذعان دارند که حق تعیین سرنوشت پس از سرنگونی رژیم حاکم بعهده ی مردم میبایست باشد ؛ اما بدون پیش شرط ، با انعطاف و سخاوت ، و با دور اندیشی و مصلحت اندیشی در یک جا جمع نمی شوند و دستان یکدیگر را نمی فشارند . ؟!


چیاکو کاکایی: پیشنهاد و راهکار قابل اجرا در خصوص اتحاد اپوزیسیون ؛ چه می تواند باشد ؟


در طی این چند سال اخیر ، از طرف بعضی احزاب و شخصیت های سیاسی ؛ اقداماتی برای ایجاد اتحاد و هماهنگی بین نیروهای اپوزیسیون ایرانی صورت پذیرفت که به خاطر نفس عمل آن قابل تقدیر و تحسین است । اما به یک دلیل اساسی و مهم موفق و کارآمد نبوده و آنهم عدم فراگیربودن در لایه های مختلف و گرایش های متفاوت آن بوده است । همانطور که قبلا گفتم ؛ مهمترین و بزرگترین وجه اشتراک تمامی این بخش واقعی از بدنه ی اجتماع ایرانی که غالبا تحصیلکرده ، روشنفکر ، آزادیخواه و مترقی هستند ؛ مخالفت با رژیم دیکتاتوری وقت و اعتقاد به سرنگونی استبداد برای گذار به دموکراسی می باشد که همین امر نباید سطحی انگاشته شود .این مسئله می تواند باعث شود که همه بدون استثناء در صورتی که شعار و کلام و آرمان هایشان همان است که مدعی اش می باشند ؛ میبایست بتوانند در یک مقطع مسلما محدود زمانی دور یکدیگر جمع شوند و دستان متحد هم را با گرمی و حسن نیت بفشارند . اختلافاتی چون : تفاوت در دیدگاه و طرز تفکر ، تفسیر تاریخ معاصر و تحولات سی ساله ی اخیر ، اختلاف بر سر نوع حکومت احتمالی آینده ، تفاوت در شیوه های مبارزاتی ، تنوع زبان و نژاد ؛ نمی توانند دلیلی توجیه پذیر و قانع کننده برای تفرق و پراکندگی در این برهه از زمان تلقی شوند . اپوزیسیون در تبعید ایران با آنکه صاحب قدرت ، نفوذ ، رسانه و سرمایه هست ؛ متاسفانه از طرف مجامع و دولت های بین المللی مشروعیت نداشته و همچنین از طرف رژیم حاکم بر ایران جدی گرفته نمی شود . بسیاری از مردم داخل کشور از آنها قطع امید کرده و بعضا به غلط آنها را به سازشکاری ، خوشگذرانی و بی مسئولیتی متهم می کنند . پراکندگی فعالیت ها ، عدم تمرکز در شیوه های اطلاع رسانی ، ناهماهنگی در ارتباطات و نفوذهای بین المللی باعث شده که این بزرگترین و تاثیر گذارترین وزنه ی سیاسی امروز ایران ؛ در حاشیه قرار گرفته و همواره به جای اینکه خود مبدع و سازنده ی حرکت ها و جنبش های آزادیخواهانه باشد ، تابع و پیرو شرایط و رخدادهای پیش بینی نشده و سازمان نیافته ی داخلی شده است . پیشنهاد من که البته مساعدت ، حمایت ، همکاری ، توجه و پیگیری همه ی فعالین و مبارزان راه آزادی را می طلبد ؛ ایجاد جبهه ای متحد از اپوزیسیون در تبعید ایرانی است که جامع و فراگیر بوده ، همه ی تفکرات و گرایشات را شامل شود ، به جای مردم به قضاوت و انتخاب و تصمیم نپردازد ، آشتی و دوستی و انعطاف را سرلوحه ی امورات سیاسی خود قرار دهد ؛ و از تمام پتانسیل های موجود در حوزه ی اپوزیسیون بهره ببرد . این جبهه با بهره گیری از تمامی قوای رسانه ای و ارتباطی خود برای سه هدف محوری تلاش خواهد نمود تا زمینه را برای تشکیل بزرگترین کنگره ی ایرانیان در تبعید فراهم نماید : اول ) مشروعیت بخشی به اپوزیسیون اصلی حاکمیت اسلامی ایران در جوامع و سازمان های بین المللی دوم ) تجدید قوا ، تجمع و تمرکز امکانات و هماهنگ سازی تمامی واحد های فعال مبارزاتی سوم ) مدیریت ، سازماندهی ، حمایت و ساماندهی جنبش های مردمی داخل کشور این تفکر و پیشنهاد غیرقابل دسترسی و رویایی و تخیلی نیست و مناسب ترین راه ممکن برای سرنگونی و تسلیم رژیم اسلامی به واسطه ی اعمال فشار از چند جهت ؛ می تواند باشد .لازم به ذکر است که چگونگی روند شکل گیری این جبهه ، برنامه های اجرایی و کاربردی آن ؛ و همچنین قواعد و آئین نامه های مدیریتی و نظارتی اش بزودی از طریق رسانه ها توسط اینجانب منعکس خواهد گردید .


چیاکوکاکایی : با توجه به روند دموکراسی خواهی در منطقه ی حساس خاورمیانه و تنگ تر شدن عرصه های بین المللی برای رژیم های خودکامه و غیردمکراتیکی همچون ایران ؛ آینده منطقه و جهان را چگونه می توان ارزیابی نمود ؟


اینکه خاور میانه و حتی مناطق دیگر جهان که گرفتار ظلم ، بی عدالتی ، استبداد و نقض حقوق بشراند ؛ در حال گذر به سوی دموکراسی قرار دارند و این دگرگونی ها غیرقابل اجتناب است ؛ امری بدیهی و قابل تصور بوده । جهان امروز به سوی برتری مردم در تصمیم گیری ها بر حکومت ها پیش می روند । به دلیل وسعت و گستردگی ارتباطات ، دیگر همچون گذشته بی عدالتی ها و مظالم حاکمان خودکامه ؛ پنهان و پوشیده نمی ماند و جهانیان در سریع ترین زمان ممکن از تحولات دورافتاده ترین نقاط دیگر با خبر می شوند . با اینکه هنوز دولت هایی وجود دارند که فقط به دلیل منافع و مصالح خود و با توجیه عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر ؛ از سیاست مماشات و مصالحه پیروی کرده و در مشروعیت بخشی به حکومت های غیردمکراتیک جهان نقش ایفا می کنند ، اما آنها نیز به مرور زمان تحت فشار مجامع بین المللی و حتی افکار عمومی مردم خود قرار گرفته و مجبور به عقب نشینی خواهند شد . جالب اینجاست که در کنار اعتراضات و موج های انقلابی توده های مردم در کشور های تحت ظلم و جامانده از قافله ی دموکراسی ؛ اعتراضات و انتقادهای اقشار مختلف مردم در کشورهای پیشرفته ، صنعتی و طلایه داران دموکراسی و حقوق بشر نیز نسج گرفته و در حال انتقال و سرایت به نقاط دیگر آن میباشد . کار حاکمان ، سیاستمداران ، احزاب صاحب کرسی های قدرت ، اتحادیه ها و سازمانهای بین المللی در جهت اخذ مشروعیت از طرف مردم و ایجاد رضایت همه جانبه از طرف جامعه ای که به آن تعلق دارند ؛ از هر زمان دیگری سخت تر شده است . مسیر مدیریت و ساماندهی دولتی و حکومتی ؛ پیچیده تر و تخصصی تر میشود و این حوزه نیاز به نخبگان و متفکران قوی تر و تازه تری پیدا خواهد کرد . به همین خاطر در سرنگونی و برکناری حاکمان زورمدار جمهوری اسلامی از صحنه ی قدرت ؛ هیچ شکی نباید داشت . زمان برایشان در حال به سر آمدن است و فرصت های بقا و دوام شان با سرعت بسیار زیادی در حال سوختن است . درست در همین زمان است که فشارها می بایست دوچندان و مضاعف گردد . جنبش ها سازماندهی شوند . حمایت های حداکثری جامعه ی جهانی و تک تک آحاد مردم جهان را جلب نمود و سرزمین های تحت اشغال مستبدین و دیکتاتورها را هرچه سریعتر پاک و آزاد نمود . باید بپذیریم که زندگی در خفقان و استبداد بسیار طاقت فرساست و زمان برای آنانی که در یک چنین شرایطی به سر میبرند به کندی میگذرد .


چیاکو کاکایی : برنامه های آتی شما در مسیری که پیش گرفته اید چیست و چه اهدافی را دنبال خواهید نمود ؟


اولین قدم من خروج از عراق و رسیدن به نقطه ی امن تری در این دنیای بزرگ و پهناور خواهد بود که امیدوارم به کمک دوستان دلسوز و ارزشمندم ؛ این امر بزودی محقق شود । در کنار تلاش برای ایجاد " جبهه ی متحد اپوزیسیون ایران " که با نوشتن طرح ها و برنامه ها ، اطلاع رسانی ، رایزنی و گفتگو میسر خواهد شد ؛ برای رسیدن به آرزوی شخصی خود که جهانگردی با پای پیاده است ، گام بعدی را خواهم برداشت . قصد دارم بعنوان یک حرکت سمبلیک ؛ باقی مانده ی عمرم را که شاید طولانی هم نباشد ، به پشتوانه ی تنها حقوق فردی ام در ماده ی سیزدهم از بیانیه ی حقوق بشر ؛ آزادانه و بدون محدودیت و ممنوعیت از شهرها و کشورها و مرزها گذشته ، با مردم دنیا از نزدیک و رودررو آشنا شوم و درد مظلومیت ها و ستم های نسل خودم را با اشاعه ی فرهنگ صلح ، امنیت و دوستی با آنها در میان بگذارم . طرح دیدگاه ها و برنامه هایم حول این محور در وبلاگ " جویندگان آشتی " منعکس شده است ...